زمان جاری : چهارشنبه 09 فروردین 1402 - 11:26 قبل از ظهر
به تالار سایت بورس لار خوش آمدید .
تعداد بازدید 395
|
نویسنده |
پیام |
hamid_fsh60
گروه مدیریت تکنیکال
ارسالها : 365
عضویت: 6 /10 /1392
محل زندگی: تهران
سن: 32
تشکرها : 162
تشکر شده : 351
|
تحلیل تکنیکال و پدیده خودبسندگی
تحلیل تکنیکال در کنار تحلیل بنیادی، یکی از دو مکتب فکری اصلی در بازارهای مالی محسوب میشوند. در این تحلیل بر حرکات قیمت ورقه بهادار تأکید شده و از دادههای تاریخی جهت پیشبینی حرکات قیمتی آینده استفاده می شود. با این وجود این نوع تحلیل با انتقاداتی روبروست که از مهمترین این انتقادات، پیشگویی خودبسندگی است که در این نوشتار بدان پرداخته شده است. بدین منظور پس از مروری مختصر بر مبانی تحلیل تکنیکال و مقایسه آن با تحلیل بنیادی، انتقادات وارده بر تحلیل تکنیکال مورد اشاره قرار میگیرد. سپس با تشریح مفهوم پدیده پیشبینی خودبسندگی، ارتباط آن با تحلیل تکنیکال توضیح داده شده و اثرات آن مورد بررسی قرار میگیرد. در خاتمه نیز پیشنهاداتی جهت کاهش اثرات سوء عنوان شده، ارائه میگردد. تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل بنیـادی در ابتداییترین سطح، یک تحلیلگر تکنیکی از نمودارها استفاده مینماید، در حالی که تحلیلگر بنیادی با صورتهای مالی شروع مینماید. تحلیلگر بنیادی با نگاه بر ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد در تلاش برای تعیین ارزش ذاتی یک شرکت است. در این رویکرد، اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری نسبتا ساده است، در صورتیکه قیمت معاملاتی ورقه بهادار کمتر از ارزش ذاتی آن باشد، آن ورقه بهادار برای سرمایهگذاری مناسب خواهد بود. در مقابل، معاملهگران تکنیکی اعتقاد دارند که دلیلی برای تحلیل وضعیت بنیادی یک شرکت وجود ندارد چرا که تمام اطلاعات در خصوص شرکت در قیمت ورقه بهادار آن منعکس شده است. تکنیکالیستها معتقدند تمام اطلاعاتی که در مورد یک سهام نیاز است را میتوان در نمودارها یافت. تحلیلگران بنیادی برای تحلیل بازار دوره زمانی نسبتا طولانیتری چندساله را بکار میبرند در حالیکه تحلیلگران تکنیکی دوره زمانی کوتاه مدتتری مانند دورههای هفتگی، روزانه و حتی دقیقهای را برای تحلیل و سرمایهگذاری انتخاب میکنند. لذا، نه تنها تحلیل تکنیکی ماهیتا کوتاه مدتتر از تحلیل بنیادی است، از لحاظ اهداف خرید و فروش سهام نیز معمولا این دو رویکرد متفاوت هستند. در کل، تحلیل تکنیکی برای دادوستد کوتاه مدت بکار میرود، در حالیکه تحلیل بنیادی برای اهداف سرمایهگذاری بلندمدت است. انتقادات وارد بر تحلیل تکنیکی منتقدان تحلیل تکنیکی عموما دو سوال را در نقد این تحلیل بیان مینمایند: 1. هنگامیکه تمام معاملهگران از قواعد یکسانی تبعیت مینمایند، آیا این تحلیل قابل بکارگیری است؟ 2. آیا میتوان از تمام اطلاعات تاریخی برای پیشبینی حرکات آتی قیمت استفاده کرد؟ بدین لحاظ برخی تحلیل تکنیکی را به شکل جادوی سیاه میبینند و مفید فایده بودن آن را مورد تردید قرار دادهاند. اکثر انتقادات بر تحلیل تکنیکی ریشه در تئوری آکادمیک در خصوص فرضیه کارایی بازار و پیشگویی خودبسندگی دارد. فرضیه کارایی بازار در دهه 1960 توسط یوجین فاما در ایالات متحده آمریکا ارائه شد. مطابق با این تئوری بحث برانگیز غلبه بر بازار امکانپذیر نمیباشد به این دلیل که قیمتهای موجود منعکسکننده تمام رویدادهای شناخته شده در مورد دارایی است، به عبارت دیگر سرمایهگذاران نمیتوانند سهام زیر ارزش شناسایی نمایند. اما انتقاد اصلی که در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت پیشبینی خودبسندگی است که در ادامه تشریح می شود. پیشگویی خودبسندگی خودبسندگی نوعی پیشبینی است که خود آن باعث میشود پیشبینی در واقعیت به وقوع بپیوندد. فرایند پیشگویی خودبسندگی به این نحو است که انتظارات در مورد فرد یا پدیدهای خاص، منجر به این میشود که فرد دیگری به روشی که انتظارات فرد پیشبینیکننده تأیید شود، رفتار نماید. در این نوع پیشگویی لازم است حداقل دو فرد در تحقق پیشگویی درگیر شوند، چرا که فرد نمیتواند با خود پیشگویی خودبسندگی داشته باشد. تحلیل تکنیکال و خودبسندگی همانگونه که عنوان شد یکی از انتقادات اصلی تحلیل تکنیکال پیشگویی خودبسندگی و نداشتن مبنایی واقعی است. این مسئله از زمان بکارگیری تحلیل تکنیکال موضوع مورد بحث بوده به نحویکه پیشگویی خودبسندگی صرفاً پیشبینی و انتظارات پیشین است که به وقوع خواهد پیوست. به عبارت دیگر چون همه معاملهگران سیگنالهای مشابهی را مشاهده مینمایند بازار منطبق با رفتار این سرمایهگذاران حرکت میکند. بر این اساس برخی تحلیلگران معتقدند که نمودارها صرفاً برای سرگرمی است. ابزارهایی که در تحلیل تکنیکال بکار میرود- نظیر حمایت، مقاومت، روندها، میانگینهای متحرک ساده و نمایی و دیگر انواع اندیکاتورها- به نظر دارای خصلت پیشبینی کنندگی بوده و انتظار میرود قیمت یک دارایی اغلب در جهت از پیشگفته توسط اندیکاتورهای تکنیکال حرکت کند. با این حال، افرادیکه تحلیل تکنیکال را بصورت یک پدیده خودبسنده میبینند معتقدند تنها به این دلیل که تعداد بسیار زیادی از افراد تصمیمات سرمایه گذاریشان را بر اساس اندیکاتورهای مشابهی اتخاذ میکنند این اندیکاتورها صحیح به نظر میآیند. به عبارت دیگر سرمایهگذاران از اطلاعات یکسان برای اخذ موقعیتشان استفاده کرده و به نظر میآید در مقابل قیمت را در جهت پیشبینی شده حرکت میدهند. لذا، سیگنالهای عمومی تحلیل تکنیکال میتوانند به دلیل خودبسنده بودن، قیمت یک ورقه بهادار را بالاتر یا پایینتر ببرند و قدرت سیگنال را تقویت نمایند. لازم به ذکر است که عمدتاً احتمال تداوم این موضوع برای کوتاه مدت وجود داشته و بدون وجود نیروهای بنیادی حرکتدهنده قیمتها تداوم اثرات خودبسندگی در تحلیل تکنیکال در بلندمدت غیرممکن است. برای مثال، اگر بسیاری از معاملهگران تکنیکال قصد ارسال یک سفارش جلوگیری از زیان کمتر از میانگین متحرک 200 روزه یک شرکت خاص را داشته باشند و در صورتیکه تعداد زیادی از معاملهگران اینچنین عمل نمایند و قیمت سهم به این میانگین برسد، تعداد زیادی سفارش فروش وجود خواهد داشت که قیمت سهم را کاهش خواهد داد که حرکات پیشبینی شده معاملهگران را تأیید میکند. سپس، دیگر معاملهگران کاهش قیمت را خواهند دید و آنها نیز اقدام به فروش مینمایند و روند را تقویت خواهند کرد. این فشار فروش کوتاهمدت به علت پدیده خودبسندگی تلقی خواهد شد. با این حال پیشبینی قیمت دارایی برای هفتهها یا ماههای آتی به این روش مشکل خواهد بود. به عبارتی اگرچه تعدد افراد استفاده کننده از یک سیگنال مشابه، حرکات پیشگفته از طریق سیگنال را موجب میشوند، اما در بلندمدت معاملهگران تکنیکال به تنهایی نمیتوانند قیمت دارایی را در جهت پیشبینی شده حرکت دهند. نتیجهگیری همانگونه که عنوان شد یکی از انتقادات مطرح در خصوص تحلیل تکنیکال اثر خودبسندگی است. بر این اساس شاید بتوان انتشار رایگان این گونه تحلیلهای تکنیکال که به وفور میتوان بدان دسبت یافت را اثر پیشبینی خودبسندگی دانست. به عبارتی افراد ارائه دهنده این قبیل تحلیلها، بدین جهت حاضرند تحلیل خود را به صورت رایگان در اختیار سرمایه گذاران قرار دهند که بتوانند با استفاده از اثر خودبسندگی به نوعی اثرات تحلیل خود را تشدید و به گونهای از این طریق کسب سود نمایند. این درحالی است که علیرغم تحلیل تکنیکال، به موارد نادری از تحلیل بنیادی میتوان بصورت رایگان دست یافت. لذا، توصیه میشود که از تحلیل تکنیکال به عنوان ابزار تحلیلی مکمل برای تحلیل بنیادی استفاده کرد. همچنین با توجه به اینکه بازار سرمایه، بازار سرمایهگذاری بلندمدت محسوب میگردد انتظار میرود استفاده از تحلیل بنیادی در مقایسه با تحلیل تکنیکال که نوعی تحلیل کوتاه مدت است، نتایج بهتری به عمل آورد. * محمدرضا خواجه نصیری و ریحانه ربیعی سنا
|
|
سه شنبه 18 شهریور 1393 - 11:50 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
بورس لار